دوره ای که به جرات میتونه ورق زندگیتو عوض کنه!


» دارم از خشم منفجر میشم + روش کنترل خشم

دارم از خشم منفجر میشم + روش کنترل خشم

بسم الله الرحمن الرحیم


سلام دوستان امیدوارم که حال دلتان خوش باشد و عصبانی نباشید!

کنترل خشم یکی از مسائل و مشکلاتی است که خیلی از ما به خصوص خود ما ایرانی ها با آن درگیر هستیم

همین اول باید به شما بگویم که اگر خشمگین نمی شوید شما بیمارید و باید به دکتر مراجعه کنید. البته اگر عصبانی نمی شوید باید به شما تبریک بگویم شما روی اعصاب خود کاملا مسلط هستید

شاید فکر کنید که عصبانیت با خشم چه فرقی دارد!؟ خشم همان احساسی است که شما هنگام مواجهه با امری مخالف با عقایدتان یا هنگام پیشامد ناگواری، در شما بوجود می اید. اما عصبانیت بروز این خشم با رفتارهای ناهنجاری مثل ناسزاگویی و بدگویی و برخورد فیزیکی است.


چگونه رشد مو را افزایش دهیم؟ مطلب مرتبط چگونه رشد مو را افزایش دهیم؟
1-مردی که عصبانی شد و بدبخت شد


ساعت 9 و 30 دقیقه شب، 29 ژولای 2018

آقای استفان مک جیسون خسته و گرسنه، در حالی که از ارباب رجوع و مراجعه کنندگان نادان و نفهم آن روز کلافه شده بود از محل کارش به خانه بازگشت

هنگامی که می خواست از ماشین پیاده شود اتفاق ناگواری افتاد، دقیقا پایش را گذاشت وسط ظرف غذایی گندیده و خرابی که معلوم نبود چه کسی آن را آنجا انداخته بود؛ کفشش به کثافط کشیده شد، غر و لندی کرد و وقتی می خواست در ماشین را قفل کند متوجه کاغذی شد که زیر برف پاک کن سمت چپ ماشین بود، شخصی روی آن نوشته بود ببخشید آقا، من متوجه ماشین شما نشدم و کمی گلگیر عقبتان را خط انداختم!

استفان با مشت محکم به در ماشین کوبید و فحشی نثار آن مرد کرد.

آن روز، روز بدشانسی اقای جیسون بود و اوضاع بدتر هم شد وقتی وارد خانه شد و بوی سوختگی غذا حالش را بهم زد بیشتر عصبانی شد.

خانم جیسون خوابش رفته بود و غذا به ذغال تبدیل شده بود!

استفان از خشم سرخ شد و دعوایی تمام عیار را با همسرش شروع کرد و هرچه که به ذهنش آمد از دهانش خارج کرد و به همسرش گفت و تمام عصبانیتش را سر او خالی کرد

اخرش هم کتش را به زمین کوبید و از خانه خارج شد

ماشین را روشن کرد و به سمت مقصدی نامعلوم حرکت کرد. با تمام سرعت در خیابان حرکت می کرد و در حالی که به آن روزش می اندیشید دوباره خشمگین شد و دست مشت کرده اش را همزمان که چشمش را لحظه ای بسته بود روی فرمان کوبید، ناگهان در همان لحظه به شدت به چیزی کوبید

با تمام وجود ترمز گرفت و پیاده شد، پسر جوانی را زیر گرفته بود. او مرده بود! پایان

گرچه داستان بالا ساخته و پرداخته ذهن نویسنده این مطلب است اما خیلی هم دور از ذهن نیست، گاهی سر موضوعاتی واقعا کم اهمیت، کاری می کنیم که عمری پشیمان می شویم و این بیانگر اهمیت کنترل خشم و عصبانیت است. گاهی خیلی زود دیر می شود


2-مردی که نمی دانست که دشمنش خودش است


دی ماه سال 1393، ساعت 18 و 45 دقیقه

هوا تاریک تاریک شده بود، یکی از مراجعه کنندگانم 15 دقیقه ای بود که اتاق را ترک کرده بود، باران هم نم نم می بارید، هوای بیرون سرد اما هوای اتاق گرم و متعادل بود. همچنین سکوت همجا را گرفته بود، عادت داشتم شمعی را همیشه کنار میزم روشن بگذارم و وقتی مراجعه کننده ای نداشتم به شعله اش خیره شوم و بتوانم تمرین تمرکز کنم. باران شدیدتر می شد و به پشت پنجره اتاق می خورد و قطرات باران یکی یکی روی شیشه سر می خوردند.

در اتاق را زدند

مردی نسبتا قد بلند با موهای خرمایی و ریشش که ترکیبی از رنگ خرمایی و سفید و مشکی بود و به صورتش جذابیت داده بود وارد اتاق شد و بعد از سلام و احوال پرسی نشست و به شمع روی میز خیره شد و گفت نمی ترسید از اینکه شمع ناگهان بیفتد و کاغذی آتش بگیرد و بعد کل اتاق به آتش کشیده شود؟ خواستم ترسش را از بین ببرم گفتم حق با شماست باید خاموشش کنم و همین کار را کردم

با حالتی پرسشی گفت : شما پزشک هستید؟ گفتم خیر من روانشناسم! روانپزشک نیستم! گوشه لبش را بالا برد و گفت : خب نمیدانم مشکلم را بگویم یا نه! شما به کسی نمی گویید؟ گفتم : نگران نباشید این اتاق گاوصندوق اسرار هزاران نفر است و قرار نیست هیچ چیز از آن خارج شود

گفت : نمیدانم درست فکر می کنم یا نه! شما می توانید مشکلم را حل کنید؟ گفتم تمام تلاشم را می کنم! مرد نمیتوانست بر اعصاب و خشمش کنترل داشته باشد و سر کوچکترین مسائل عصبانی می شد، این را از رفتارش و مشکوک بودن و حالت چهره اش فهمیدم.

گفتم خب من در خدمت شما هستم! اخم کرد و گفت صبور باشید! اگر شما نتوانید مشکلم را حل کنید پولم چه می شود؟ گفتم : پس میدهم

گفت : هوا گرم است اما نه! اگر پالتویم را در بیاورم شاید سرما بخورم آنوقت چه؟ ! دوباره گفت من می‌خواهم با یک پزشک صحبت کنم شما نمی‌توانید مشکلم را حل کنید اما روانشناس ها به چه درد می خورند پس!؟

تا خواستم حرفی بزنم اجازه نداد و دوباره گفت خودم میدانم مشکلم چیست و خودم می توانم حلش کنم، الکی خیس شدم و الکی پولم را هزینه کردم چرا اینجا هستم؟ خیلی دودل بود و اصلا نمیتوانست با خودش کنار بیاید! گفت اگر پولم را پس ندهید از شما شکایت می کنم

بلند شد و رفت و اجازه نداد کلمه ای حرف بزنم! پایان!

گرچه داستان بالا ربطی به کنترل خشم نداشت اما به نقش ذهنمان در بروز رفتارهایمان اشاره داشت.

ذهن و عقل انسان و همین که می تواند فکر کند و تصمیم بگیرد و صحبت کند عامل اصلی تمایز انسان از سایر حیوانات است اما همین افکار گاهی بیخود شده و دشمن ترین دشمن ما می شوند ! گاهی کسی بر خلاف انتظار ما کاری انجام می دهد و گرچه کارش خیلی بد نیست اما آنقدر افکار ناخوشایند به سراغ ما می آیند که شدت خشم ما را افزایش می دهند و باعث می شوند رفتارهای ناهنجار از خودمان نشان دهیم و باعث دلخوری دیگران شویم.

اگر بتوانیم، چه برای خشم و چه برای احساسات دیگر، ذهنمان و افکارمان را کنترل کنیم 3 - 0 از بقیه جلوتر هستیم.

کنترل ذهن و خویشتن داری مهم ترین قدم برای کنترل خشم و بروز آن بصورت صحیح است.


3-منظم باش


نظم و انضباط هم یک راه دیگر برای پیشگیری از خشمگین و عصبانی شدن است. شما اگر برنامه مشخصی داشته باشید، اتاقتان را مرتب کنید، به موقع بخوابید و به موقع بیدار شوید، وسایلتان سرجایش باشد و...

کمبود خواب نخواهید داشت و اعصابتان آرام خواهد بود، از گم و گور شدن جورابتان در امانید و اول صبحتان را با عصبانیت شروع نخواهید کرد و این بر کل روزتان اثر خواهد گذاشت. طبق برنامه پیش خواهید رفت و هرچیزی را به وقتش انجام خواهید داد و این زندگی شما را خواهد ساخت.


4-اهنگ و نفس عمیق و پیاده روی


وقتی عصبانی شدید محل وقوع حادثه را ترک کنید و به هیچ چیز دست نزنید و شروع کنید به قدم زدن و در حالی که قدم می زنید، موسیقی مورد علاقه خود را پخش کنید و تنفس عمیق داشته باشید و اصلا به آن موضوع فکر نکنید.

همچنین می توانید چند دقیقه ای با خدا صحبت کنید و یا جملات مثبتی را با خودتان مرور کنید و یا چند کلیپ طنز ببینید و یا شروع کنید به شمردن.

آیا مدیتیشن می تواند افکار منفی را از بین ببرد؟ مطلب مرتبط آیا مدیتیشن می تواند افکار منفی را از بین ببرد؟

هنگامی که خشمگین می شوید اولین کاری که باید حتما انجام دهید این است که هیچ کاری نکنید و هیچ حرفی نزنید، نگران نباشید منفجر نخواهید شد. تنها در حالت سکون بمانید و سپس کارهایی که در بالا ذکر شد را انجام دهید.


5-دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ، ای هیچ برای هیچ بر خویش مپیچ


اصلا چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟ اگر با عصبانیت دیگران را در هم بکوبید و به اصطلاح جگر خود را خنک کنید چه مدالی به شما خواهند داد؟ چه افتخاری دارد که با عصبانیت کسی را تحقیر کنیم؟ آیا ارزشش را دارد که دیگران را با حرفی برنجانیم؟ همه ما و همه خزعبلاتی که به آن می اندیشیم برای مدت کوتاهی در بازه زمان روی این کره خاکی خواهد ماند و طولی نخواهد کشید که همچو میلیاردها انسانی که از بین رفتند، برای همیشه به دست فراموشی سپرده خواهیم شد انگار که هرگز وجود نداشته ایم پس با خودت فکر کن که آیا اصلا ارزشش را دارد؟ اگر دنیا بیشتر از بال مگسی ارزش دارد پس...


پایان


فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب




  تهران وکیل   |   مشاور ایرانی در لندن   |   فروش تجهیزات ویپ   |   گردشگری ارم بلاگ  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


دوره ای که به جرات میتونه ورق زندگیتو عوض کنه! دوره ای که به جرات میتونه ورق زندگیتو عوض کنه! مشاهده