بازدید سایت خود را میلیونی کنید

مطالب پیشنهادی از سراسر وب

» چرا ناامیدم؟

چرا ناامیدم؟

بسم الله الرحمن الرحیم


سلام وقتتان بخیر

آیا مدیتیشن می تواند افکار منفی را از بین ببرد؟ مطلب مرتبط آیا مدیتیشن می تواند افکار منفی را از بین ببرد؟


پاییز از راه رسیده است، امروز جمعه و هوا رو به تاریکی و آسمان شهر را که نگاه می کنی، ابرها آن را محاصره کرده اند. به خودم نگاه می کنم، دل من هم گرفته است، به هیچ چیز امید ندارم و یاس و ناامیدی آینده مرا مبهم و تاریک کرده است. شغلم را از دست داده ام، از حضور در دانشگاه منع شده ام، از رفتن به سربازی هراس دارم و خانه نشین شده ام و به علل خاصی امکان پیدا کردن شغل جدید برایم وجود ندارد. اما چرا؟ چه چیزی سبب آن شد که اینگونه رقم بخورد؟

نداشتن امید و انگیزه! همان چیزهایی که سبب شدند من نتوانم در انجام و به اتمام رساندن کاری مصمم باشم.

وقتی امیدی وجود نداشته باشد دیگر انگیزه ای وجود ندارد و انسان بدون انگیزه مثل اتومبیل بدون سوخت است. اتومبیل بدون سوخت را

می توان هل داد اما بالاخره خسته خواهیم شد و نمی توانیم ادامه دهیم.

چرا گاهی ناامید می شویم؟ نقش خانواده چیست؟ مقصر ماییم یا دیگری؟

بیایید چند علت را با هم بررسی کنیم.


آنچه که دیگران به سر ما آوردند :

1- ناامید شدن در گذر زمان

وقتی سنم پایین تر بود، درست مثل سایر کم سن و سال های دیگر از دنیای بزرگسالان اطلاع خاصی نداشتم. مغزم از این همه افکار منفی پر نشده بود و انگیزه زیادی برای ادامه داشتم اگرچه معنا و مفهوم هدفمند بودن و... را هم نمی دانستم.

ایرادی که مثل خیلی از انسان های دیگر داشتم این بود که گوشم می شنید و چشمم میدید و مغزم هورمون ترشح می‌کرد و تقریبا تحت تاثیر بزرگتر ها بودم.

مثل سایر انسان های کوچک و معصوم، از بزرگترها و اطرافیان بزرگترم انتظار زیادی داشتم. اگر کسی قولی به من میداد، باور می کردم که انجامش می‌دهد اگر کسی وقتی را برای قرار ملاقات تعیین می کرد باور می کردم که انجامش می دهد اما باورهایم غلط بود و این بارها تکرار

می شد. دروغگویی و بدقولی کسانی که انتظارات خاصی از آنها داشتم سبب شد که کم کم امیدم را نسبت به نزدیک ترین آدم های زندگیم از دست بدهم و این شروع ماجرا بود. تجربه ای که بسیار غمبار و سخت در این دوران کسب کردم این بود که نباید از کسی انتظار داشته باشم ولی این زمانی به دست آمد که کمی دیر شده بود.


2- آنچه که مبلغان دینی به سرم آوردند


از زمانی که چشم گشودم مسلمان بودم، به اسلام علاقه داشتم و به شدت قبولش داشتم و دارم. اعتقادات هرکس محترم است و تقریبا تا جایی که به کسی ضربه نزند به دیگران مربوط نیست.

دین بزرگ ما پر شده است از سخنان و دستوراتی که به ما کمک می کنند زندگی بهتری داشته باشیم، به ما یاد می دهد روابطمان را بهبود ببخشیم و...

زمانی که کمی عقلم بیشتر می رسید بیشتر و بیشتر در دنیای دین و مذهبم غرق می شدم، نمی خواستم خبط و اشتباهی داشته باشم. آن زمان دوست داشتم ثروتمند شوم، جایگاه اجتماعی خوبی داشته باشم و در کل زندگی خوبی داشته باشم اما کم کم وقتی به سخنرانی های مبلغان دینی گوش میدادم به این نتیجه رسیدم که عمر ما خیلی کوتاه است و اینهایی که من می خواستم دنیاخواهی بود و دنیا به بال مگسی ارزش ندارد و... و این حرف ها را آنقدر گوش دادم که همه اهداف و انگیزه هایم در چشم هایم سیاه شد.

میخواستم از آنطرف بام نیفتم اما از طرف دیگر بام به زمین خوردم.


3- آن زمان که دوست سبب شر شد.


کتاب های می توانند بهترین دوست انسان باشند، کسی که مطالعه می کند هزاران زندگی را تجربه می کند و در زمان کم می تواند تجربه هایی بدست بیاورد که در شرایط عادی به سالها زمان نیاز دارند.

وقتی کتاب چگونه کمالگرا نباشیم را بخوانید، بعد از به اتمام رساندن آن عقلتان حداقل 5 سال بزرگتر شده است شاید هم بیشتر.

اما امام علی فرمودند تنهایی بهتر از دوست بد است. هر کتابی نمی تواند دوست خوبی باشد.

زمانی که کم کم داشتم به دنیای بزرگترها و نوجوان ها پا می‌گذاشتم با کتاب هایی از قبیل راز و کتاب هایی که راه آسان‌تری برای رسیدن به خواسته ها به ما نشان می دادند آشنا شدم و این بزرگترین ضربه ای بود که خوردم. کتاب راز دروغ کثیفی بود که چند سال از زندگی مرا به تباهی کشاند و متاسفانه بسیار هم معروف است. درست است که افکار انسان گاهی در تغییر احساسات و مثبت یا منفی شدن شخصیت، تاثیرگذار است. درست است که اعتقاد داشتن به خدا مهم است اما اعتقاد داشتن و یکجا نشستن تنها مسخره کردن خود و خدا است. شما هرچقدر هم به ثروتمند شدن و دوران پولداریتان فکر کنید ثروتمند نخواهید شد. راه بهتر هوشمند تلاش کردن است گول اینگونه کتاب‌ها را نخورید. و اما راز مهم این است که اکثر این کتاب ها مربیان جذب و... برای جارو کردن پول پیدا شده اند.

افکار منفی را به خود راه ندهید و مثبت باشید اما زرنگ باشید و گول برخی را نیز نخورید.


4- تحت تاثیر نباش


اینترنت خود را که وصل می کنید و وارد اینستاگرام می شوید و یا به پای درددل دوستان و حتی گاهی خانواده که می نشینید، به این نتیجه خواهید رسید که ایران و محیطی که در آن بزرگ شده اید بدترین جایی است که در آن متولد شده اید. این دقیقا یکی دیگر از ضربه هایی بود که بر پیکره امید و انگیزه من خورد، حتی مشاورهایی هم که می خواستند مشاوره بدهند می گفتند یک ستاره در دل تاریکی می درخشد

یعنی ایران و محیط اطرافم را به سیاهی و تاریکی تشبیه می کردند و حتی در انگیزه دادن هایشان هم ناامیدی موج می زد...

تلاش خود را بکنید، آسمان همه جا یک رنگ است. اگر در قلب کشور آلمان هم باشید و تنبل باشید و بیکار و بیسواد خواهید ماند به شما قول می دهم. لطفا کمتر تحت تاثیر دیگران باشید و همانطور که گفته شد از دیگران انتظار نداشته باشید و تلاش کنید و نگران آینده ای که نیامده است، نباشید.


آنچه که خودم به سر خودم آوردم :


1- ترسیدم

بدون شرح :)


از ماست که بر ماست.

اگر ناامید هستید، لطفا به روانشناس مراجعه کنید.

پایان 


بازدید سایت خود را میلیونی کنید
فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب




  فروش تجهیزات ویپ   |   گردشگری ارم بلاگ   |   مشاور ایرانی در لندن   |   تهران وکیل  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


هدیه خرید جدیدترین تبلت سامسونگ (بک کاور و محافظ رایگان) هدیه خرید جدیدترین تبلت سامسونگ (بک کاور و محافظ رایگان) مشاهده