» احساس می کنم همسرم دیگه دوستم نداره؛ دلیلش چیه؟

فکر میکنم همسرم دوستم ندارد؛ دلیلش چیه؟
سرکار خانم دکتر زهرا وافر، روانشناس بالینی نوشت :
این هفته از داستان زوجی می گوییم که برای حل مشکلشان به مشاور مراجعه کرده اند و حساسیت شدید یکی از آنها به طرد شدن، ریشه در روابط دوران کودکی با پدر و مادرش داشته است. در خور ذکر است که ریشهیابی این مشکل، علاوه بر زوج ها، نکاتی خطاب به والدین هم دارد تا بتوانند فرزند موفقتری را پرورش دهند.
*مدام فکر میکنم که دیگه دوستم نداره
سرکار خانم وافر : نشسته بودم توی اتاق که زن و شوهری جوان وارد اتاق شدند. در نگاه اول زوج ایدهآل و خوشبختی به نظر آمدند، تا اینکه مرد لب به سخن بازکرد: «خانم دکتر، دیگه خسته شدم از حساسیت بیش از اندازه همسرم. اگر دستم بند باشه و نتونم جواب تماس هایش را بدهم، سریع ناراحت میشه و قهر میکند، اگر جواب پیامش رو دیر بدم بهش برمیخوره، اگر از گل کمتر بگویم اشکش در می آید و ...». این سخنان برایم آشنا بودند. از آقا خواستم بیرون اتاق باشد تا با خانم به تنهایی صحبت کنم. وقتی علت را جویا شدم، همان جوابی را داد که انتظارش را داشتم: «وقتی این کارها رو انجام میده با خودم فکر میکنم که حتما دیگه دوستم نداره، حتما از ازدواج با من پشیمان شده، شاید من کار اشتباهی کردم و از دستم دلخور شده، نکنه قهر کرده، نکنه اصلا به زن دیگهای علاقمند شده باشد و...». این همه «حساسیت به طرد شدن» معمولا ریشه در کودکی انسان و روابطشان با والدین به ویژه در سالهای ابتدایی کودکی دارد. از روابطش با والدین و دوران کودکی سوال کردم و به همان جوابی که میخواستم رسیدم: «هر کار اشتباهی که انجام میدادم پدرم تهدیدم میکرد و میگفت که من دیگه بابات نیستم! و باهام چند روز قهر میکرد. این جمله اونقدر من رو مضطرب میکرد که حاضر میشدم من رو بزنه ولی این جمله رو انقدر تکرار نکنه!» ناخودآگاه غمگین شدم. یاد زنی افتادم که دیروز با ژست روشنفکرانهای به من می گفت: «من از اون مادرهایی نیستم که بچه رو بزنم، در عوض وقتی بچههام کار بدی انجام میدهند، فقط بهشون میگم دیگه دوستشون ندارم! دیگه بچه ی من نیستید! اونها هم از ترسشون دیگه اون کار رو انجام نمیدهند!» او حرفم را قبول نکرد که به او گفتم اثر این نیز ممکن است مثل کتک زدن همیشه بر فرزاندانت باقی بماند! کاش پدرها و مادرها در اتاقهای مشاوره فقط حاضر و ناظر بودند تا میفهمیدند برخی جملاتی که مثل نقل و نبات نثار فرزندان خود میکنند، درست مثل خنجری است که روح و روان فرزندانشان را زخمی میکند، زخمهایی که گاهی تا آخر عمر باقی میمانند و حتی به روابط آینده آنها نیز آسیب می رساند.
»این 4 جمله را هرگز به فرزندانتان نگویید
1- «من دیگه مادرت نیستم»
والدین قرار است برای فرزندانشان «پشتیبانی» امن باشند، قرار است بچهها به آنها دلبستگی ایمن پیدا بکنند تا به احساس آرامش همیشگی و امنیت روانی نزدیک باشند و به آن برسند. وقتی والدین با گفتن جملاتی مثل «اگه این کار رو بکنی دیگه بچه من نیستی» یا «من دیگه مامان یا بابای تو نیستم» سعی میکنند فرزندانشان را تنبیه یا آنها را کنترل بکنند، در اصل «دلبستگی ایمن» آنها را خدشهدار
کرده اند. بچهها باید احساس کنند که پدر و مادرشان همیشه دردسترس، یاریدهنده و پشتیبان آنها هستند و زمانی که به هر دلیل این احساس را نداشته باشند، دچار «دلبستگی ناایمن» خواهند شد.
2- «دوستت ندارم اگه ..»
یکی دیگر از نیازهای روانی اصلی فرزندانمان برای رسیدن به سلامت روانی و آرامش روحی، دریافت «توجه مثبت بدون شرط» می باشد. توجه مثبت زمانی است که ما به روشی مثبت فرزندان را مورد توجه قرار میدهیم، مثل زمانی که به آنها ابراز محبت میکنیم، در آغوش میگیریم و یا میبوسیم. توجه مثبت بدون شرط یعنی طوری رفتار کنیم که فارغ از اینکه فرزند ما چگونه بچه ای است و چه کاری انجام میدهد، ما او را دوست داشته باشیم و خود او هم این مسئله را بداند که تحت هر شرایطی والدینش عاشق اویند، در نتیجه به احساس آرامشی شیرین و دلچسب خواهند رسید. اما اگر برای عشق و علاقهمان به فرزندمان قید و شرط و قانون بگذاریم، مثلا بگوییم اگر این کار را انجام بدهی دوستت خواهم داشت و اگر آن کار را انجام بدهی دیگر دوستت نخواهم داشت، به او توجه مثبت با شرط دادهایم. سرنوشت چنین کودکانی مشخصا خوب نیست، همان آدمهایی که حتی در سنین بزرگ سالی هم همیشه نگران از دست دادن توجه و علاقه والدین یا همسر و نزدیکانشان هستند، آدمهایی که ممکن است به شکل وسواس گونهای همیشه در تلاش باشند که رضایت دیگران را بدست آورند، حتی اگر به زندگی خودشان لطمه وارد بشود.
3-«از بچههای دیگر یاد بگیر»
اغلب ما تجربه مقایسه شدن با «بچههای دیگر» را داشتهایم. این را از جوکهایی که در این زمینه درست شده میتوان دریافت! ما هرگز این اجازه را نداریم که بچه خودمان را با بچههای دیگر مقایسه بکنیم. در مقایسه کردن همیشه نوعی «تحقیر» مخفی است که حس ناخوشایندی را به فردی که مورد مقایسه قرار گرفته است منتقل خواهد کرد. از همه بدتر این که ما با این کار روحیه «خود مقایسهگری» را در فرزندانمان پرورش داده ایم که باعث میشود آنها گاهی حتی تا آخر عمر در حال مقایسه کردن خود با دیگران و در نتیجه عذاب کشیدن بیش از حد باشند.
4- «تو نمیتوانی»
هر جمله و برچسبی که مفهوم آن ناتوان بودن، بد بودن، تنبل بودن یا بیعرضه بودن فرزندتان باشد، جدا از اینکه موجب شکلگیری احساسات بد و ناخوشایند یا حتی افسردگی در فرزندان میشود، ممکن است موجب این شود که فرزندانتان واقعا این برچسبها را پذیرفته و باور بکنند و به مرور زمان به آدمهایی ناتوان، بیاعتماد به نفس و بیانگیزه تبدیل بشوند. لطفا مراقب برچسبهایی که به فرزندانتان میزنید باشید، بسیاری از اوقات آنها به شکل ناخودآگاه شبیه همان برچسبها خواهند شد.
دکتر زهرا وافر| روانشناس بالینی|روزنامه خراسان